شیخ الحكمایی مطرح كرد؛
جای بانک نسخ خطی خالی است
قائم: به گزارش قائم، عمادالدین شیخ الحکمایی اظهار داشت: تولید آثار در زمینه مطالعات تاریخ قرآن خیلی کم است و ایجاد بانکی برای اوراق نسخ خطی می تواند امکان جستجوی سریع را فراهم آورد.
به گزارش قائم به نقل از مهر، نشست نقد و بررسی کتاب «قرآن های کوفی در ایران و دیگر پاره های آن در جهان» توسط مرکز طبع و نشر قرآن سه شنبه ۲۱ شهریور در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار گردید.
در این نشست عمادالدین شیخ الحکمایی، سید محمد حسین حکیم، مرتضی کریمی نیا حضور داشته و به عرضه نکاتی پرداختند.
یکی از کهن ترین اسناد برجای مانده از میراث اسلامی دستنویس های قرآن به خط حجازی و کوفی است. مرتضی کریمی نیا، قرآن پژوه ایرانی، در کتاب «قرآن های کوفی در ایران و دیگر پاره های آن در جهان» کوشیده جنبه ای نو به پژوهش های نسخه شناسی مرسوم بیفزاید و سرآغاز حرکتی نو به سمت پژوهش معطوف به کیفیات متنی، هنری، ادبی و تاریخی نسخ قرآنی در این زمینه شود. وی در این اثر به حدود سیصد نسخه قرآن کهن از مهم ترین کتابخانه ها، موقوفات و موزه های ایران و پاره های هرکدام در کتابخانه ها و موزه های جهان پرداخته و برخی قرائات نامرسوم و نادر در نسخ را هم برجسته کرده است.
جای بانک نسخ خطی خالی است
عمادالدین شیخ الحکمایی، پژوهشگر و نسخه شناس در شروع این نشست اظهار داشت: کریمی نیا در حوزه مطالعات تاریخ قرآن میان استادان ارجمند در حوزه های نزدیک یا مرتبط آن جایگاه برجسته ای دارد که به جهت نگاه تخصصی او به مبحث است. حداقل در این ده ساله مشخصاً بر این بحث تمرکز داشته است. در کنار پرکاری او شاید کسان دیگری هم نیم نگاهی به این بحث داشته اند، اما تولید آثار در این زمینه خیلی کم است. کار پیوسته و متمرکز، دقت نظر خاص به بحث قرائات و رسم و شماره گذاری قرآن، توجه شگفت آور به یافتن اوراق پراکنده از خصوصیت های خاص و بسیار پرارزش کریمی نیاست. حضور در مجامع بین المللی و ارتباط با مراکز جهانی و محدود نکردن خود به حوزه جغرافیایی و مرکز یا دانشگاه خود هم نکات شاخصی در اوست که برای ما اهمیت بسیار دارد، همان گونه که تلاش او برای چاپ کتاب با کیفیتی بالا و درخور.
اما یکی از نخستین پرسش های ما می تواند این باشد که این کتاب لیست تخصصی نسخ قرآن است یا اثری تألیفی و تصنیفی یا مجموعه مقالات یا کاتالوگ؟ به تصور من بیشتر به سمت مجموعه مقالات و کاتالوگ رفته است، در حالیکه با این حجم بالای اطلاعات قابلیت آنرا دارد که کتابی مرجع برای این حوزه شود که شاید نشده. چونکه کتاب بایستی مسئله محور و پرسش محور باشد. اما چنین چیزی نه در مقدمه و نه در عنوان نیست. افزون بر آن کار تألیفی و تصنیفی بایستی مقدمه ای جدی شامل طرح مسئله و مبحث داشته باشد و در ادامه هرفصل آن به نحوی به قسمتهایی از مبحث و مسئله برگردد. انتظار داشتم در مقدمه به پیشینه ی کار در ایران و جهان، کارهای شاخص و مراکز و کشورهای فعال در این زمینه اشاره شود. ذکر پیشینه ی پژوهش های این حوزه و حتی پیشینه ی تک تک نمونه ها می توانست جایگاه این اثر را هم نشان بدهد. ضمن آن که ذکر پیشینه ی هرنمونه با ذکر نقصان ها و قوت های هرکار می توانست نسبت آن کارها را با این کتاب مشخص بکند. حتما نویسنده طرح جامعی در ذهن داشته است، اما این امر برای خواننده مشخص نمی باشد. همچنین، مصادیقی در این کتاب معرفی و بمناسبت نکات فراوانی گفته می شود که خواننده انتظار نتیجه گیری یا جمع بندی نهایی دارد.
کریمی نیا سخن را با لیست برداری کلی مرسوم آغاز می کند و خواننده تصور می کند مسأله کتاب لیست برداری جامع و دقیقی است که تابحال نداشته ایم. بنابراین، بایستی در بخشی از کتاب ساختاری برای لیست برداری تخصصی از نسخ قرآنی عرضه شده باشد. شاید نویسنده در عمل این کار را کرده باشد، اما ساختاری عرضه نکرده است. حال آنکه این می توانست از دستاوردهای کتاب باشد. به جز این، نویسنده می توانست از کارهای آماری استفاده نماید و حجم کاری که با آن مواجهیم و نسبت این کار را با کلیت کار مشخص بکند.
متوجه نشدم معیار نام گذاری قرآن ها چیست؛ گاهی با تعداد سطور، جایی با نام موزه و موقوف آمده اند و ناهماهنگ و نایکدست اند.
در پایان به نظرم ایجاد بانکی برای اوراق نسخ خطی (در اینجا برای نسخ قرآنی) با تعدادی آیتم مشخص (در اینجا مواردی چون سطر، جنس و قطع اوراق، فواصل و نوع خط، رنگ، مکان و شماره ی نگهداری) می تواند امکان جست وجوی سریع و دقیق تر با بهره گیری از تعدادی از این آیتم ها را فراهم بکند. با چنین کاری میتوان اوراق جابه جا شده و پراکنده را به هم ربط داد. البته این کار نیازمند همتی است که نمی دانم در این روزگار بشود به آن فکر کرد یا نه.
فهرست نویسی نسخه های خطی ایران از صد سال پیش شروع شده
سیدمحمدحسین حکیم، نسخه شناس هم در ادامه اظهار داشت: دوره جدید لیست نویسی نسخه های خطی ایران از صد سال پیش به صورت مدرن شروع شده است. نخستین لیست های چاپ شده از نسخه های خطی در ایران سه جلد نخست کتابخانه ی آستان قدس رضوی است و از آن زمان، بیشتر از ششصد جلد لیست نسخه های خطی در ایران چاپ شده. این تعداد لیست از لحاظ کمیت و کیفیت در دنیا مهم می باشد. کشور دیگری را سراغ ندارم که به این تعداد لیست چاپ کرده باشد. در بین این ها لیست های خوب هم کم نیست. منتها این مرحله ی اول یا لیست نویسی عمومی است. حالا به مرحله ای رسیده ایم که بایستی لیست نویسی تخصصی و موضوعی را جدی بگیریم. این کار برای انواع نسخه ها در دنیا در جریان است، مخصوصاً نسخه های هنری (مرقعات و مینیاتورها). در چند سال گذشته، بخصوص بمناسبت مباحث در ارتباط با تاریخ قرآن و صدر اسلام نسخه های خطی قدیمی قرآن مهم شده اند و بعنوان سند مادی به آنها استناد می شود، چنان که حجم مقالات این حوزه با چندین سال پیش مقایسه شدنی نیست. حتی شماره ی اخیر نسخه های خطی بریل مخصوص قرآن هاست.
خوشحالم که نمونه ای خوب و محترم از این کار را در ایران داریم که می توانیم آنرا مطالعه نماییم و بیاموزیم به نسخه های قرآن چطور بنگریم. اگر امروز چنین کتابی را در دست داریم، یکی به جهت شوق و علاقه و سواد غبطه برانگیز کریمی نیا است که دیدن شمار زیادی نسخه و وصل کردن این ها را برای او ممکن کرده و دیگری به این دلیل که دنیا عوض شده و کتابخانه های دیجیتال با تأمین دسترسی بهتر در نسخه شناسی انقلابی به پا کرده است، بخصوص کتابخانه های ایران از حالت بستگی خارج شدند.
کریمی نیا با این کتاب توقع ما را بالا برده است. پس، سؤال هایی مطرح می کنم و مواردی را می گویم. نخست این که دوست داشتم مقدمه ای مفصل در مورد نحوه ی نگاه کریمی نیا به قرآن ها می خواندم و هریک از خصوصیاتی (مثل دوجزئی یا هفت جزئی یا چهارده جزئی بودن، شمارش سطور، نام گذاری سوره ها، قرائات) که در لیست نویسی دیگر نسخ مطرح نیست در مقدمه معرفی و توضیح داده می شد و مشخص می شد هرکدام در بررسی این نسخه ها به پژوهشگر چه کمکی کرده است. نبود این مقدمه سبب شده که برخی مطالب در کتاب جسته گریخته یا مکرر گفته شود.
گاهی اوقات کریمی نیا در مورد نسخه ای تا ذکر همه ی خصوصیات قرائات و رسم الخط رفته و حتی خیلی از اوراق را دقیق و جزئی توضیح داده است، ولی آنجایی که توقع داشتم، چنین نبود. مثلا در معرفی قرآن نه سطری آستان قدس منسوب به امام حسین که در دوازده بخش پراکنده است، همه ی قرآن های ۳۰۸۲ مشهد، دو نسخه ی کاخ گلستان و کتابخانه ی اسرائیل به تفصیل معرفی شده، اما نسخه های کتابخانه ی ملی فرانسه، دانشگاه کلمبیا و کتابخانه ی آستان قدس در چند سطر معرفی شده اند. این اجمال و تفصیل قدری برای من نامشخص است. البته حتما مؤلف و پژوهشگر چیزی در ذهن داشته که توضیح نداده است. به نظرم حتی این کار سبب شده جنبه ی فهرستی کتاب بر جنبه ی علمی آن غلبه بکند. در حالیکه مطالبی نو در این کتاب گفته شده است که در کنفرانس های بین المللی عرضه شده و از صافی ذهن شماری از محققان این حوزه گذشته و تأیید شده است.
مورد جزئی تر این که معیار نام گذاری قرآن ها را نیافتم. دیگر آنکه، بعضی جاها مطلب به اجمال برگزار شده، ولی پیداست که پس آن فکر و بررسی و تحقیقی بوده است. همینطور مواردی هست که کریمی نیا پیشتر در رابطه با ی آنها سخن گفته است، اما در این اثر نیست. مثل جابه جایی شماری از نسخ در زمان مهاجرت علمای شام و عراق به ایران.
بسیاری اوقات قرائات شاذ ثبت نشده در کتب قرائت ذکر شده است که این سوال را در ذهن من رقم زد که در این کتاب حدفاصل قرائت شاذ و غلط کاتب چه بوده است.
در تکمیل سخن شیخ الحکمایی در مورد منابع، منبع مهم دیگر از قلم افتاده، لیستی از قرآن ها و کتاب های موجود کتابخانه ی قدس رضوی در سال ۱۰۱۷ قمری است که موقوفات شاه عباس در آن معرفی شده و سابقه ای را نشان میدهد.
در کل من از خواندن این کتاب لذت بردم. فقط کاش تصاویر بزرگ تر و زیباتر چاپ می شد تا خصوصیات هنری و زیبایی این نسخه ها هم نمایان شود. البته این به ناشر مربوط می شود و امیدواریم در تجدیدچاپ بهبود یابد. به نظرم، باآنکه امروز این گفته ی بیهقی صادق نیست که می گفت هیچ کتابی نیست که به یک مرتبه خواندن نیرزد، کتاب کریمی نیا در همین روزگار به چندین بار خواندن می ارزد.
نسخ قرآنی سه قرن نخست قدیمی ترین سندهای باقی مانده از ایران پس از اسلام اند
مرتضی کریمی نیا، مؤلف و قرآن پژوه معاصر در قسمت دیگری از این نشست اظهار داشت: نسخ قرآنی سه قرن نخست قدیمی ترین سندهای باقی مانده از ایران پس از اسلام اند و اهمیت شان پوشیده نیست. در بین سندهای مکتوب در دسترس ما از پس از اسلام در کل منطقه ی جهان اسلام آثار غیرقرآنی نادرند. از قرن اول و دوم تقریبا سندی نداریم. از قرن سوم کتاب هایی داریم و در قرن چهارم و پنجم تعداد این کتاب های برجای مانده در حوزه های مختلف بسیار اندک است. از قرن پنجم به بعد هم با حجم زیادی از آثار مستند روبه روییم. بنابراین نسخه های باقی مانده از این دوسه قرن برای پی بردن به رویدادهای آن دوران بسیار ارزشمندند.
این نسخ فقط حاوی اطلاعاتی در مورد قرآن، دانش های قرآنی یا متن قرآن نیستند، بلکه خیلی از رویدادهای در ارتباط با تاریخ خط، تاریخ هنر، انواع خصوصیت های هنری به کاررفته در این نسخ، سنت کتاب آرایی آن زمانه هم در این نسخه ها بازنمایی شده اند. همچنین، به طریق جانبی راجع به اشخاص و اعلامی که با این نسخ سروکار داشتند، تحولات سیاسی و اجتماعی پیرامون کتابت و تدوین این نسخ اطلاعاتی به دست می دهند. بعلاوه این که پس از این سه قرن این نسخ سرگذشت های متفاوتی داشته اند و گویی لازم است با ذره بین قرون بعدی را بکاویم تا دریابیم چه تحولاتی را از سر گذرانده اند.
نسخه شناسی قرآن یا نسخ قرآنی کهن در خارج از ایران یا نسخه شناسی نسخ قرآنی خارج از ایران در مقایسه با آن چه در ایران هست تحول و غنای بیشتری داشته است؛ یعنی ما در رابطه با ی آثار داخل کشورمان اطلاعات بسیار اندکی داشته ایم که صرفا برخاسته از لیست نویسی ها و نسخه شناسی های لیست نویسان کتابخانه ها و موزه ها و صرفا گزارشی از خصوصیت های ظاهری و فیزیکی نسخه ها بوده است. بنابراین از هجده سال پیش بیشتر به این نسخه ها متمایل شدم و این حوزه را نه فقط از حیث دانش های قرآنی، بلکه از حیث سندشناسی و تاریخ شناسی یا پژوهشی تاریخی، جای بسیار بکر و پرارزش و کارنشده ای دیدم و کوشیدم آهسته آهسته در رابطه با ی تک تک آنها اطلاعات بیشتری جمع آوری کنم و با دیگر اساتید و اهل فن و متخصصان به اشتراک بگذارم.
انگیزه ام این بود که این دانش های نسخه شناسی ترکیبی و ذوالجوانب را در مورد نسخه های داخل ایران پیاده بکنم و در حد توان یا با کمک مشاورین و اهل فن هرچه بیشتر دانش های متنوع در ارتباط با این نسخه ها را با هم ترکیب بکنم؛ یعنی به همان اندازه که به مسأله ی قرائات مختلف قرآنی یا شکل و املای کتابت تک تک این نسخه ها توجه داشتم و می کوشیدم از منظر علمی و تاریخ قرآنی آنها را بکاوم و جدول هایی در این کتاب ها بسازم و نشان بدهم در این قرون با چه قرائتی روبه رو بوده ایم، دلم می خواست اطلاعاتی در رابطه با ی سرگذشت تاریخی آدم هایی که با این نسخ سروکار داشتند یا اطلاعاتی در مورد تکه های دیگر این نسخ در جاهایی بیرون از ایران بیابم که افزودن آنها به مجموعه ی نسخ داخلی ایران کمک می نماید آن نسخه را کامل تر بشناسیم. علاوه بر این می کوشیدم راجع به مسائل در ارتباط با خط شناسی یا امور در ارتباط با تاریخ هنر و تذهیب اطلاعاتی بیفزایم که به شناخت ما از تحولات سه چهار قرن نخست کمک بکند.
امیدوارم محققان نسخه شناسی قرآنی زوایای مغفول مانده این آثار را بکاوند
کتاب در سه فصل اصلی تقسیم شده است: فصل اول شامل نسخ پیش کوفی / حجازی / مایل که تعدادشان در دنیا سی چهل مورد است و خوشبختانه یکی از آنها را در کتابخانه ی آستان قدس داریم و به جهت اهمیت آن در فصل اول قرار گرفته است. این نسخه ما را به دورانی بسیار کهن تر می رساند و با تحولات آن دوران آشنا می کند. من این نسخه را مصحف مشهد رضوی نامیدم.
دو فصل بعدی راجع به نسخ کوفی است. نسخ کوفی طیفی از کوفی ابتدایی و اولیه تا کوفی های قرن ششم و هفتم اند. در این دوران تحولی محتوایی و گرافیکی رخ داده است. بنابراین کوشیدم کوفی های کتابت شده در خارج از ایران (کوفی های اولیه) را در فصل دوم بگنجانم. نمونه ی این ها در کتابخانه های داخلی هم فراوان است. فرانسیس دروش در کتاب «سبک عباسی» این ها را قرآن های سبک عباسی می نامد، چونکه اعتقاد دارد این ها در دوران پسااموی بیشتر پدید آمده اند و منطقه و تبارشان به شامات، کوفه، منطقه ی عراق، حجاز، یمن، مصر و بخش مرکزی ایران می رسد. کاتبانی ایرانی از این خط در امور دیوانی و کتابت متن کتاب آسمانی استفاده کردند. اما به علل مختلف همچون تبحر ایرانی ها در ایران فرهنگی بزرگ در خط و نوشتار و کتاب آرایی و تذهیب و تزئینات، به سرعت در این کوفی تحولات و تغییراتی بوجود آمد و نسخه ای ایرانی شده / خراسانی شده ساخته شد. در کوفی مشرقی یا کوفی ایرانی یا سبک نوین یا سبک جدید در کوفی نویسی المان های گرافیکی خط نقاشی هست. انگار برای خوانده و فهمیده شدن نوشته نشده اند، بلکه ترسیم / نوشته شده اند تا مخاطب از شکل گرافیکی کلمات لذت بصری ببرد. این سبک کوفی مشرقی / کوفی ایرانی متنوع است و از اواخر قرن سوم پدید آمد، در قرن پنجم و ششم به اوج خودش رسید و تا اوایل قرن هفتم در کنار خط نسخ عادیهنوز نسخه هایی به این سبک نگاشته / ترسیم شده اند.
در فصل سوم کتاب از نسخه های کوفی مشرقی نمونه هایی عرضه کردم. نمونه های کوفی مشرقی در ایران کم نیستند و حجم کتاب اجازه نمی داد با تفصیل بیست سی نمونه کوفی مشرقی را انتخاب بکنیم. بنابراین در هر مورد یکی از مهم ترین نسخه های کوفی مشرقی را که در ایران تاریخی مشخص داشت اختیار کردم و در ضمن بررسی آن نسخه به تکه های دیگر یا قرآن های مشابه با آن نسخه هم به تفصیل اشاره کردم. بنابراین وقتی با یک شماره نسخه (مثلاً نسخه ۴۲۸۹ در موزه ی ملی ایران) برخورد می کنید، در ذیل مقاله ی در ارتباط با آن فقط در مورد این یک نسخه ی صدبرگی اطلاعات داده نشده است، بلکه راجع به حدود پنجاه نسخه ی دیگر هم اطلاعاتی عرضه شده که بعضی از آنها تکه هایی از این قرآن بوده اند یا مشابهات آن بوده اند و به علل مختلف برای بیان دقیق تر بحث به آنها اشاره کرده ام.
یکی از مهم ترین و زمان برترین کارهایم تلاش جهت بررسی کل یک نسخه بود. کوشیدم یک نسخه را فقط در گوشه ای از کتابخانه یا موزه نبینم، بلکه حتی یک برگ جداافتاده از آنرا در کتابخانه ای آن سوی دنیا بیابم و تصویر یا اطلاعات یا محتوا را به آن بیفزایم.
صدالبته این کار ابتدایی است. هفت هشت سالی با آن درگیر بوده ام، ولی الگویی نداشتم و با آزمون وخطا پیش رفتم. پیوسته کوشیدم از مشکلات متنی جلوگیری کنم و امیدوارم در آینده محققان حوزه های مختلف نسخه شناسی قرآنی زوایای مغفول مانده این آثار را بکاوند.
فهرست نویسی قرآن ها در ایران بسیار ابتدایی است
در پاسخ به نقدهایی که عنوان شد باید بگویم، خیلی از نقدها وارد بود. از بعضی از آنها گریزی نداشتم. چونکه الگویی نداشتم. مواردی مثل ترتیب و چیدمان الفبایی هم در صفحه بندی رخ می دهد. در رابطه با این که این کتاب لیست است یا کتاب تاریخ نسخه ها یا کاتالوگ یا مجموعه مقالات باید بگویم من هیچ کدام از این ها را در ذهن نداشتم. در مقدمه نوشته ام که لیست نویسی قرآن ها در ایران بسیار ابتدایی است و می خواهم برای بهتر شناساندن این قرآن ها تلاش بکنم. من نمی توانستم حتی یکی از این کتابخانه ها را هم مانند حرفه ای ها لیست نویسی بکنم، چه برسد به این که سطح اطلاع رسانی در باب تمام قرآن های داخل ایران را بالاتر ببرم و علمی تر بکنم. طبیعتاً با دو مسئله مواجه بودم. یکی این که انتخابی بکنم و دیگر این که چیزی بی سابقه به این مجموعه بیفزایم؛ یعنی اطلاعات علمی، محتوایی، هنری، تاریخی، در ارتباط با آدم هایی که با این نسخه ها سروکار داشتند. در حد توانم با یاری مشاوران پیش رفته ام. ولی به جهت گستردگی فراوان کار بی نقصی درنمی آمد. کتاب فرم نویی دارد و بنا بر این گویی ورود ما به کتاب با اشکالی مواجه می باشد و نمی دانیم با لیست نویسی یا کاتالوگ یا مقالاتی روبه روییم یا چیز دیگر. کاتالوگ ها معمولا شامل تصاویری زیبا، در قطع بلند و با جزئیات بسیارند. اما امکان این را نداشتیم که این کتاب را به شکل کاتالوگ در بیاویم، چونکه حجم اطلاعات علمی کتاب بسیار زیاد بود تا جایی که خیلی از آنها را حذف کرده ام. اما از حیث محتوایی به جزئیات درون متنی آن نسخه ها (چه قرائتی، چه رسمی، چه املایی، چه نام گذاری سوره ها، چه تقسیم بندی قرآنی و چه نوع خطی) توجه کرده ام.
یکی از مهم ترین کشفیات من در این کتاب این بود که نخست ایرانی ها با کتابت پیوسته مخالفت کردند. کتابت پیوسته از ۲۰۰۰ سال پیش از اسلام در میان النهرین و یونان بود. کلمه را پیوسته می نوشتند و اگر جایی کامل نبود می شکستند و نصف کلمه را اول می آوردند. این در قرآن نویسی های اولیه هم بود. ولی ایرانی ها منطقه ی خراسان با این مسئله راحت نبودند، چون از سنت کتابت شرقی و متفاوتی برخوردار بودند. همه ی محققان تاریخ هنر اسلامی در غرب این نسخه ها را (از جمله برگ برگ نسخه ربوده شده از موزه ی ملی پارس) عراقی یا در ارتباط با شمال آفریقا می دانند. اما من نشان دادم که در سرتاسر این نسخه و خواهر دوقلوی آن در موزه ی ملی ایران، هیچ کلمه ای حتی یک مرتبه نشکسته و کسی عمداً این کار را کرده است.
این کتاب می خواهد به ما نشان بدهد ظرفیت نسخه شناسی قرآنی آثار سه قرن اول بسیار زیاد است. من کریمی نیا به اندازه ی توان اندک خودم کوشیدم آن نسخه شناسی ابتدایی را قدمی پیش ببرم. عناصر مهمی را انتخاب کردم که بعضی از آنها تخصص من نبود و از دیگران یاری گرفتم. کتاب در این قسمت ها از حالت لیست نویسی خارج شده و محتوای علمی دارد. مثلا هیچ لیست نویسی در مورد قرائت اساس محتوای یک نسخه ی قرآنی سخنی نگفته است، البته انتظاری هم از او نبوده. من به تناسب نسخه ها این کار را کرده ام. اهمیت برخی نسخه ها در این بوده است که می کوشیدند علاوه بر قرائت های رایج مجموعه ای از قرائت های غیررایج را هم نشان بدهند. آنجایی که کاتب می خواسته قرائت نادر یا شاذ را نشان بدهد، بخصوص در خیلی از نسخ ایرانی قرآن، برای من قرائت شاذ مهم بوده است. در این موارد قرائت های هفت گانه را کنار گذاشتم و فقط قرائت های شاذ را درآورده ام و کوشیدم نشان بدهم چنین نسخه ای می تواند معدنی برای دانش های علمی علوم قرآنی باشد.
وقتی نسخه ای تکه پاره شده و به همه آن پاره ها دسترسی یافته ام، خصوصیت ها را کامل بیان کرده ام و اگر به بخشی از آن دسترسی نداشته ام، قرائت ها یا خصوصیت های املایی همان تصاویر در اختیارم را بیان کرده ام. پس تفاوت هایی در اشارات محتوایی در این اوراق هست.
نام گذاری ها به تصور خودم بنا به اهمیت بوده است. مثلا اگر نسخه ای سیزده بخش شده بود، من مشهورترین تکه ی آنرا ملاک نام گذاری گذاشته ام. همینطور گاهی واقف یا کاتب شهرت زیادی داشته است و بدین سبب اسم ایشان را برگزیدم.
فصل اول کتاب «قرآن های کوفی در ایران» مهم ترین نسخه دنیاست
عنوان کتاب را «قرآن های کوفی در ایران» انتخاب کردم. اول این که راجع به قرآن هایی که خارج از ایران نگهداری می شود، اطلاعات بسیار بیشتری داریم. چونکه غربیان یا کشورهای عربی و ترکیه برای لیست نویسان و قرآن پژوهان دسترسی خوبی فراهم نموده اند. بنابراین، کوشیدم این اتفاق برای نسخه های داخل ایران بیفتد.
انتخاب ها احتمالا از نظر من مهم بوده است. به نظرم فصل اول مهم ترین نسخه دنیاست. ده سال با آن زندگی می کنم و نسخه ای به این اندازه از آن دوران ندیده ام. از هرکدام از بقیه ی کوفی ها هم مهم ترین هایشان را از سبک های مختلف اختیار کردم و نخواستم اگر جایی موردی خاص را در مورد نسخه ای بیان کردم، شبیه آنرا در جای دیگر تکرار کنم. طبیعتاً نه از من انتظار بوده و نه می توانستم پانصد نسخه را به تفصیل و با جزئیات تک تک اوراق بخوانم و اعراب ها را ثبت و ضبط کنم. پس در نهایت بر مبنای ملاک های شخصی دست به انتخاب هایی زده ام. پایه ی من هنری نبوده و از منظر مورخ هنر، هنرشناس، مورخ یا قرآن شناس وارد این عرصه نشده ام. می خواستم به اندازه ی دانش های کلی علوم قرآنی وارد این کار شوم. بنابراین، ملاک انتخابم بیشتر جنبه های محتوایی و قرآنی بود. آهسته آهسته چیزهایی راجع به خط و تاریخ هنر آموخته ام و آنها هم در انتخاب های من دخالت کرده است.
اعتراف می کنم کارهای قبلی، ادبیات موضوع، پیشینه ی لازم برای تک تک این کارها جزو مغفولات من بوده و من باید این ها را حداقل برای هر بخشی تهیه می کردم یا دست کم باید در مقدمه جمع بندی کاملی عرضه می دادم. از مبحث نسخه ی ابن بواب در کتابخانه ی شیخ عباس هم خبر نداشتم، وگرنه ذکر می کردم.
پیش تر در کلژدوفرانس در رابطه با ی مهاجرت نسخه ها در دوره ی صفویه سخن گفته ام، ولی پس از آن مقاله ای به انگلیسی یا فارسی منتشر نکردم. چونکه به مرور با مطالعه ی نسخه های بیشتر در آن ادعا تجدید نظر کردم. آن زمان معتقد بودم که این نسخه ها با مهاجرت علما وارد شدند. اما به تدریج متوجه شدم که ما پیشتر خیلی از این نسخه ها را در آستان قدس داشته ایم.
راجع به تفاوت قرائات شاذ ثبت نشده و غلط کاتب باید بگویم که در نسخه های کهن بعنوان معدنی برای اطلاعات قرآنی گاهی اوقات قرائت هایی ثبت شده که در مهم ترین و جامع ترین کتب قرائت قدیمی ذکر نشده است. این ها فقط در یک نسخه ثبت نمی شوند و من در چند نسخه در جاهای مختلف مشابه همان را در همان آیه می بینم. اما این قرائت در منابع قدیمی نیست. من اینجا این دلیل را آوردم که خود این نسخه ها می توانند شاهد یا منبعی برای کشف وجود قرائتی کهن باشند. سهو و اشتباه کاتب امری عرفی و عادی است، اما خیلی از اینها قرائت هایی هستند که به صورت یکنواخت در نسخه های مختلف تکرار می شوند و من این را بررسی نموده ام و به نظرم اشتباه یک کاتب نیستند.
منبع: qawem.ir
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب