به بهانه سالروز شهادت نادر حمید دیلمی ؛
دو رکعت نماز شکر برای همسر شهید مدافع حرم به علاوه فیلم
به گزارش قائم، همسر شهید «نادر حمید دیلمی» اظهار داشت: هر وقت همسرم از منطقه می آمد، با همان لباس خاکی بسیجی به نماز می ایستاد و به من می گفت «هر وقت تو را می بینم، احساس می کنم باید دو رکعت نماز شکر بخوانم.»
دریافت 3 MB به گزارش خبرنگار ایثار و شهادت ایرنا، امروز، ۲۶ مهر مصادف با سالروز شهادت نادر حمید دیلمی نخستین شهید مدافع حرم شهرستان باوی از توابع استان خوزستان است. وی سال ۱۳۶۰ دیده به جهان گشود؛ سال ۱۳۹۳ بعنوان بسیجی به سوریه اعزام و ۱۵ ماه با تروریست های تکفیری به مقابله پرداخت. حمید همراه چند نفر از رزمندگان برای بازدید به منطقه قنیطره سوریه، نقطه صفر مرزی با رژیم اشغالگر قدس رفته بودند که از ناحیه صورت و نخاع مجروح و چند روز بعد در اثر شدت جراحات در ۲۶ مهر سال ۱۳۹۴ در یکی از بیمارستان های دمشق به شهادت رسید.
شهادت دو هفته بعد از تولد فرزند
سعاد حامدی اهوازی همسر این شهید مدافع حرم عنوان کرد: نادر در سه مرحله و هر بار به مدت ۲ ماه به سوریه رفت و آمد. من خیلی دوست داشتم با او بروم. وقتی او آگاه شد، بعضی از رزمندگان، خانواده هایشان را با خود به سوریه می برند، مرا با خودش به آنجا برد. ابتدا در هتل مستقر بودیم اما بعدا خانه ای در دمشق به ما دادند. من آبستن بودم و نزدیک به دنیا آمدن محمدحسن فرزند دوم ما بود اما همسرم حاضر نشد تا من به اهواز برگردم و فرزندم در دمشق متولد شد. انگار او می دانست مقرر است به دعوت خداوند لبیک بگوید و دو هفته پس از تولد فرزندمان شهید شد.
وی اضافه کرد: حمید پیش از شهادت به اهواز آمده بود اما من سوریه بودم. همان موقع به مربی قرآنش گفته بود «این رفتنم دیگر برگشتی ندارد فقط از شما خواهش می کنم پس از شهادتم مرا در حرم علی بن مهزیار اهوازی خاک کنید» اما نشد و وی در وِیس، یکی از شهر های نزدیک به شهرستان باوی به خاک سپرده شد.
حامدی با اشاره به اینکه خوشرویی، خستگی ناپذیری، دائم الوضو و دائم الذکر بودن مهم ترین خصوصیت های اخلاقی همسرم بود، توضیح داد: سال ۱۳۹۱ دخترمان ام البنین به دنیا آمد. پدرش او را بسیار دوست داشت؛ همیشه با او بازی می کرد و در حین مأموریت برای او فیلم هایی از خودش می گرفت و با او حرف می زد.
وی بیان نمود: هر وقت همسرم از منطقه به منزل می آمد، پس از احوال پرسی با همان لباس خاکی بسیجی به نماز می ایستاد. یک روز به شوخی گفتم، تو مگر چقدر پیش ما هستی که بمحض آمدن، نماز می خوانی؟ نگاهی کرد و گفت «هر وقت تو را می بینم، احساس می کنم باید دو رکعت نماز شکر بخوانم.»
شهید حمید در کنار دخترش ام البنین آخرین تولدی که فراموش شد
حامدی اهوازی اظهار داشت: هیچگاه روز تولد همسرم و روزهای خاص رو فراموش نمی کردم. اما یک تقویم در خانه داشتیم که به میلادی بود. فراموش کرده بودم شهریور ماه نزدیک و چند روز دیگر تولد نادر است. درست روز تولدش ظهر که برای صرف نهار به خانه آمد سر سفره به شوخی و با خنده گفت« چه خانم بی معرفتی دارم، گفتم هم اکنون خانه را باسلیقه تزیین کرده و کیک خیلی خوشمزه درست کرد؛ اما مثل این که بانک از تو با معرفت تر هست، اول بامداد با یک پیامک روز تولدم را تبریک گفت.» دخترمان ام البنین که متوجه شد روز تولد پدرش هست پرید توی بغلش و او را غرق بوسه کرد تا جایی که با خنده گفت «بابا ولم کن، اشتباه گفتم تولد همسایه بود تولد من فرداست.» برای یک لحظه شرمنده اش شدم. این خاطره و تمام خاطرات شیرینش را هیچگاه فراموش نمی کنم.
این همسر شهید اضافه کرد: وقتی نادر شهید شد، من با مسئولیت سنگین بزرگ کردن دو کودک تنها ماندم. ام البنین آن زمان سه ساله بود. دلتنگی های وی برای پدرش گاهی آن قدر غیرقابل تحمل می شد که واقعا نمی دانستم چگونه او را آرام کنم. همیشه پای صحبت هایش می نشینم تا درد دل کند. بعد به سوالاتش که چرا گذاشتی بابا به سوریه برود توضیح می دهم که مهم ترین آرزو و خواسته پدرش بود.
وی افزود: دخترم پس از شهادت همسرم گاهی شب ها با حالی پریشان از خواب می پرید و بهانه پدرش را می گرفت. من به او می گفتم پدرش به سوریه رفته و برمی گردد، تا آرام شود. یک مرتبه که به خانه مادرم رفته بودیم، مادرم یک چادر نماز برایش دوخته بود. ام البنین چادر را به سر کرد و کیف را بر دوشش گذاشت و از در حیاط منزل بیرون رفت؛ دنبالش دویدم.
حامدی اهوازی اضافه کرد: به دخترم گفتم کجا می روی که گفت «می روم سوریه پیش بابا». بغض تمام گلویش را گرفته بود و هق هق کنان گریه می کرد و می گفت «بابام رو می خوام. تو را به خدا من رو پیش بابام ببرید، می خوام ببینمش؛ دلم براش یک ذره شده.» از این صحنه ها در زندگی زیاد دیدم و هنوز این راه پر پیچ و خم ادامه دارد. باید روحیه ام قوی باشد تا جلوی بچه ها کم نیاوریم.
همسر شهید دیلمی اظهار داشت: روزهای دوشنبه برایم خیلی غریب و دلگیر است، چون دوشنبه ششم مهر ۱۳۸۸عقد کردیم. شب شهادت نادر هم دوشنبه، پنجم ماه محرم بود. احساس می کنم فقط با یاد شهید زنده ام اما مطمئنم بزرگ شدن بچه ها و موفقیت شان مرهمی بر زخم هایم است.
شهید «نادر حمید» کتاب شبیه نادر شامل خاطرات خانواده شهید حمید و همرزمان وی است که به قلم علی ساقی به رشته تحریر درآمده است.
فیلمی کوتاه از مداحی این شهید را به زبان عربی ببینید.
شهیدان سیدمهدی موسوی، منصور (ناصر) مسلمی سواری، جبار (فرید) دریساوی، حسن حزباوی، سید حمید تقوی فر، علی منیعات، حبیب جنت مکان، هادی کجباف، روزبه هلیسایی، سید جاسم نوری، عبدالکریم اصل غوابش، احمد حیاری، علی رضا قنوانی زاده، سردار سرلشکر حسین همدانی، فرشاد حسونی زاده (چلداوی)، مجید مختاری فر (حمید مختاربند)، نادر حمید دیلمی، محمد ظهیری، سید مصطفی صدرزاده، محمدرضا عسکری فر، جبار عراقی (طُرفی)، حمیدرضا فاطمی اطهر (حمید ممبینی) و امیرعلی هیودی از خوزستان در راه دفاع از حرم خاندان (ع) در سوریه و عراق به شهادت رسیدند.
منبع: قائم
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب