یادداشت مهمان؛
رهبران ادیان در آزمون دفاع از ایمان و انسانیت شکست می خورند
قائم: قائم: رهبران ادیان و مذاهب در تراژدی قتل عام غیرنظامیان فلسطینی باید از عدم تحرک خود برای خاموشی این جنگ انتقاد کنند و بار دیگر فرمان الهی را در متون مقدس در اینباره به خود یادآوری کنند.
خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: علی معروفی آرانی منتقد فرهنگی و کارشناس حوزه صهیونیسم یادداشتی با عنوان «رهبران ادیان در آزمون بزرگ دفاع از ایمان و انسانیت شکست می خورند» نوشته و آنرا برای انتشار در اختیار خبرگزار مهر قرار داده است.
مشروح این یادداشت را در ادامه می خوانید:
رهبران ادیان و مذاهب در تراژدی قتل عام زنان، کودکان و غیر نظامیان فلسطینی توسط ارتش رژیم صهیونیستی در باریکه غزه ضمن آنکه باید از عدم تحرک برای جلوگیری و یا خاموشی این جنگ از خود انتقاد کنند، باید یک مرتبه دیگر فرمان الهی را در متون مقدس که به پیشگیری از جنگ و قتل و خشونت تاکید گردیده است را به خود یادآوری کنند.
غزه آزمون وجدان های بیدار و خاموش است و هر قطره ی خون در غزه، شرم بشریت است. اگر فلسطینیان متحد و کشورهای اسلامی به همان اندازه که غربی ها سوی اسرائیل را گرفته اند، بر فلسطین استواری کنند، می توانند سرنوشت فلسطین و منطقه را بر خلاف اراده ی قدرت ها تغییر دهند. در این صورت است که شاهد چهره ی جدیدی در منطقه خواهیم بود. به نفع همه است که به صحنه بیایند و کاری کنند. هر گامی که برای اعاده ی حقوق فلسطینیان برداشته شود، اعاده ی انسانیت است و منافع همگان را به دنبال داشته و ثبات منطقه را فزونی خواهد داد. اما اگر دست اسرائیل باز باشد، فجایع بزرگ تری پدید خواهد آورد و بی ثباتی ها ادامه خواهد یافت و احتمال جنگ بزرگ تر هم مطرح خواهد بود. البته، تاریخ ۷۰ ساله گواهی داده است هیچ گاه خشونت ها به امنیت اسرائیل ختم نخواهد شد و با نسل کشی، اراده ها نخواهد شکست.
از دیدگاه مولانا دو مدل جنگ برای مقابله با دین و مذهب به کار می رود: جنگ نرم و جنگ سخت. وی در داستان اول: «آن پادشاه جهود که نصرانیان می کشت از بهر تعصب»، نابودی دین و پیروان آنرا به وسیله جنگ نرم و در داستان دوم «پادشاه جهود دیگر که در هلاک دین عیسی تلاش نمود»، شیوه جنگ سخت را برای از بین بردن دین، معرفی کرده است.
مولانا در شروع داستان اول با براعت استهلال و با صراحت اعلام می کند که برای از بین بردن پیروان راستین یک دین و نابودی ایمان و اعتقاد، دشمنان از حربه قدرت نرم استفاده می نمایند و سبب انحراف و تخلیط در دین و عامل جنگ های نیابتی خانمان سوز و ویران گر می شوند؛ در همان ابتدای داستان، جنگ سخت و مقابله با زور را در مقابل جنگ نرم ناکارآمد تلقی می کند:
کم کش ایشان را که کشتن سود نیست دین ندارد بوی مشک و عود نیست
سرّ پنهان است اندر صد غلاف ظاهرش با تو چو تو باطن خلاف
در ادامه، در جاهای متعدد داستان، شیوه ها و شگردهای نفوذ دشمنان و راه های مقابله با این مکر و نیرنگ ها را با کیاست و درایت بیان می کند؛ مولانا برای اهمیت مبحث و تاکید به این امر مهم در ادامه بعد از پایان داستان «آن پادشاه جهود…»، فورا داستان «پادشاه جهود دیگر که در هلاک دین عیسی تلاش می نمود» را در دفتر اول مثنوی، نقل کرده است:
بعد ازین خون ریز درمان ناپذیر کاندر افتاد از بلای آن وزیر
یک شه دیگر ز نسل آن جهود در هلاک قوم عیسی رو نمود
گر خبر خواهی از این دیگر خروج سوره بر خوان والسماء ذات البروج
«اشارات است به واقعه ای که در تفاسیر قرآن کریم در ذیل آیه ۴ سوره بروج آمده است. آیه ۱تا۴ این سوره، بدین قرار است: «والسماء ذات البروج والیوم الموعود و شاهد و مشهود قتل اصحاب الاخدود» سوگند به آسمان که دارای کاخ های سترگ است و سوگند به روز موعود و شاهد و مشهود که (مؤمنان عیسوی) در آن گودال ها به قتل رسیدند» در آن داستان، چون پادشاه جهود شیوه جنگ سخت را برای نابودی پیروان مسیح به کار برده است، علاوه بر این که باعث استقامت بیشتر دین و ایمان مسیحیان شده، خود هم در شعله آتش جنگ و دشمنی سوخته و شکست خورده است.
از نظر تاریخی میتوان مشاهده کرد که وقتی جنگ در منطقه ای شایع می شود، دین به شکلی درگیر و بخشی از مشکل می شود. این مسلماً در اروپا در قرن یازدهم در زمان جنگ اول صلیبی اتفاق افتاده و این در زمان خود ما در خاورمیانه یا افغانستان رخ داده است. وقتی جنگ طولانی می شود و خشونت به صورت یک اتفاق روزمره اتفاق می افتد، این رویاهای مردم، تخیلات، جاه طلبی ها، روابط آنها را تحت تاثیر قرار داده و همینطور می تواند بر ادیان و اعتقادات آنها تاثیر بگذارد… خصوصاً اگر مردم نسبت به روند سیاسی عادی امید خویش را از دست بدهند و فکر کنند دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند.
تلاش برای سوء استفاده از گروههای مبارز برای «همسوکردن» آنها در این نبردها و بخصوص در منطقه خاورمیانه هم نتیجه مثبتی ندارد. رئیس جمهور انور سادات در ابتدا از گروههای دانشجویی اسلام گرا که به کشته شدن وی کمک کردند دعوت به عمل آورد. اسرائیل در ابتدا حماس را مورد حمایت مالی قرار داد تا جنبش آزادی بخش فلسطین را تضعیف کند. اما در نهایت همسو کردن آنها برای رسیدن به اهداف خود نتیجه ای در بر ندارد.
تقریباً در هر منطقه ای که جامعه سکولار، مذهب و سیاست را از هم جدا کرده باشد، یک جنبش ضد فرهنگی مذهبی به وجود آمده که کوشیده تا آگاهانه آنرا طرد کرده و ناامیدی گسترده ای از مدرنیته را نشان داده است. فارغ از این که هرچه کارشناسان، سیاستمداران و روشنفکران بگویند، مردم در سراسر دنیا نشان داده اند که می خواهند دین به صورت کامل تر در زندگی عمومی نشان داده شود.
نمایندگان ادیان و مذاهب پیش از نقض سایر سنت ها در برابر مظلوم، باید تاریخ شکست خویش را در کناره گیری بر دفاع از کشتار انسان و بشر در قرن گفتگو، تمدن و تکنولوژی مطالعه کنند. با این روحیات، گروههای مذهبی باید معیارهای دوگانه، موهوم سازی “دیگری”، و اسطوره های قطبی و غیرانسانی، که بر خلاف آموزه های صریح همه سنت های بزرگ است را کنار بگذارند.
در جهان پیش از مدرن، برای مثال، یهودیان، مسیحیان و مسلمانان تعابیر تمثیل گونه ای از متون مقدس عرضه شده است که مانع قتل و خونریزی هم نوعان خود شوید: این متون مقدس بعنوان کلام خدا، بی نهایت بوده و محدود به تفسیر نمی گردد.
اگر بگوییم جنبش حماس بنیادگرایانه و وطن پرست است، این جنبش های «بنیادگرایانه» به هیچ وجه همیشه خشن نیستند. اغلب «بنیادگرایان» صرفا می کوشند نوعی زندگی دینی مطلوب در جهانی را داشته باشند که به نظر خصم ایمان و اعتقاد دینی است، به شکلی که استدلال های معارضه گرانه آنها مسالمت آمیز است. فقط تعداد کمی از “بنیادگرایان” در سراسر دنیا در اقدامات جنگ و نبرد شرکت می کنند.
رسانه ها و سیاستمداران غربی و آمریکایی از عباراتی مانند «تروریسم مسلمان» اجتناب کنند. این قساوت ها سنت های اسلام را نقض می کند. ما هیچگاه جنبش های ایرلند شمالی را «تروریست های کاتولیک» نمی نامیم. پیوند دادن «اسلام» با «تروریسم» این دو را به صورت غیرقابل حذف در ذهن مردم تداعی می کند بگونه ای که می تواند توهین به اسلام بوده و ازاین رو برای اهداف صلح و سازش مضر باشد. از عبارت «مسلمانان میانه رو» هم باید بنابراین خودداری شود. در طول دهه ۱۹۷۰، از کاتولیک های انگلیس و ایرلند هیچگاه نمی پرسیدند که «میانه رو» هستند یا نه. حماس جنبشی مسلمان و اسلام گرای سنی مذهب فلسطینی است که در غزه و کرانه باختری حضور دارد و به شکلی حکومت می کند.
در برخی مناطق – ایالات متحده، اسرائیل و قسمتهایی از جهان اسلام – جامعه به صورت خطرناکی قطبی شده است. بین کسانی که به مدرنیزاسیون اعتقاد دارند و کسانی که بیگانگی خود از جامعه سکولار شده را در جهت ضد روایت دینی بیان می کنند، فاصله وجود دارد. آنها درک یکدیگر را دشوارتر می کنند.
با وجود این پتانسیل خشونت وجود دارد. هر یک از «بنیادگرایانی» که در یهودیت، مسیحیت و اسلام مطالعه کرده ایم، از نابودی هراس دارد و متقاعد شده است که جامعه مدرن می خواهد ایمان واقعی را از بین ببرد. این ترس از نابودی را میتوان به وضوح در ایدئولوژی ها و اسطوره های ایجادشده توسط این گروه ها مشاهده کرد که غالباً بشدت تهاجمی نیهیلیستی و آخرالزمانی هستند. «بنیادگرایان» و جنبش حماس معتقدند که آنها برای بقا می جنگند و وقتی مردم احساس می کنند از این طریق مدافعی ندارند، می توانند اقدام نمایند. هر زمان این جنبش ها مورد حمله قرار گرفته اند، متخاصم تر شده اند. این حملات، هراس «بنیادگرایان» را از این که واقعاً در معرض خطر نابودی از جانب سکولار / لیبرال هستند تأیید می کند.
قرآن مانند کتاب مقدس متونی در مورد خشونت دارد، اما مانند همه ادیان بزرگ، گرایش اصلی آن به مهربانی و شفقت است. قوانین اسلامی جنگ با هر کشوری را که در آن مسلمانان مجاز به اعمال شعائر دینی خود هستند را حرام می داند و استفاده از آتشسوزی، تخریب ساختمان ها و کشته شدن غیرنظامیان بی گناه را در خلال یک کارزار نظامی منع کرده است. ازاین رو باآنکه مسلمانان – مانند یهودیان یا مسیحیان – اغلب نتوانسته اند آرمان های والای خویش را محقق سازند، این به خودی خود مختص دین نیست.
علیرغم مخالفت لفظی کشورهای حامی اسرائیل با ادامه کودک کشی این رژیم که بیشتر جنبه تبلیغاتی برای فرار از فشار افکار عمومی جهانی دارد، این کشورها هیچ اقدام عملی برای توقف جنایات بی سابقه اسرائیل انجام نداده اند.
بعد از جنگ ۱۹۶۷ م و اشغال کامل بیت المقدس، میزان نفوذ جریان صهیونیسم مذهبی در حوزه سیاست و عرصه نظامی به شکل چشم گیری گسترش یافت. بگونه ای که تئورسین اصلی توسعه طلبی، اشغال و کشتار فلسطینیان همواره این گروه هستند. جالب است بدانید که این جریان مذهبی هم اکنون هم از متحدان اصلی احزاب سکولار لیبرال و ملی گرای افراطی اسرائیل هستند.
رویکردی به هویت جمعی که بر چارچوب بندی ارزش های مذهبی در بین فلسطینی ها و اسرائیلی ها تاکید می کند، می تواند چارچوبی مفهومی ایجاد نماید که انسجام عاطفی را تقویت می کند و می تواند به جمعیت وسیع تری از فلسطینی ها و اسرائیلی ها به صورت یکسان دسترسی پیدا کند. نقش دین در ایجاد صلح مبحث بحث های زیادی در سالهای اخیر بوده است. کسانی هستند که معتقدند گروههای مذهبی می توانند نقش ارزشمندی در ترویج صلح و آشتی ایفا کنند، در حالیکه برخی دیگر معتقدند نگاههای سکولار مؤثرتر است. نمی توان انکار کرد که گروههای مذهبی در بعضی از وحشیانه ترین درگیری ها در تاریخ اخیر دست داشته اند. برای مثال، نسل کشی رواندا توسط نفرت مذهبی بین جوامع هوتو و توتسی تقویت شد. در بوسنی و هرزگوین، مسیحیان ارتدوکس و مسلمانان در طول جنگ دهه ۱۹۹۰ یکدیگر را سلاخی کردند. درگیری خونین در سوریه و عراق. با عنایت به این تاریخ، قابل درک است که چرا بعضی از محققان معتقدند دین چیزی جز عامل خشونت نیست. با این وجود، شواهدی هم وجود دارد که نشان داده است گروههای مذهبی می توانند نقش مثبتی در ایجاد صلح ایفا کنند. بعنوان مثال، در ایرلند شمالی، کلیساهای کاتولیک و پروتستان برای ترویج صلح در طول مشکلات با یکدیگر همکاری کردند. در آفریقای جنوبی، رهبران مسیحی مانند دزموند توتو نقش مهمی در آشتی بعد از آپارتاید ایفا کردند. ارتقای تساهل بین مذاهب مختلف برای محدود کردن اختلافات فرقه ای تاثیر گذار بوده است.
شهر اورشلیم برای هر سه دین مقدس است و کانونی برای اختلاف و جنگ قدرت است. با این وجود، این سه دین بیشتر با این مکانهای مقدس مشترک هستند تا تفاوت. با عنایت به قداست این سرزمین برای هر سه دین ابراهیمی، محدود کردن حاکمیت آن به یک نهاد سیاسی یا دولت، کار تقریبا غیرممکنی است. بنابراین، برای سازگاری با چارچوب مفهومی، اگر هر دو طرف یاد بگیرند که اهمیت آنرا برای چنین آشتی تنظیم کنند، چنین زمین مقدسی می تواند سطحی از نظارت مذهبی به جای نظارت سیاسی را حفظ کند. مساله اورشلیم یکی از خیلی از مسائلی است که جز جدایی ناپذیر درگیری های بین فلسطینیان و اسرائیل هستند، که مبتنی بر ارزش های مقدس است، نه سکولار، و تداوم نادیده گرفتن، کنار گذاشتن یا «خرید کردن» چنین ارزش هایی می تواند مانع آشتی شود.
با وجود اینکه مؤسسان این رژیم اکثراً بی دین و خدا ناباور بودند پس چگونه صهیونیسم مذهبی این چنین قدرت یافت؟ در پاسخ به این سؤال باید اظهار داشت که رژیم اسرائیل از یهودیانی تشکیل شده که از نقاط مختلف دنیا با فرهنگ ها و زبان های متعدد گرد هم جمع شده اند که تنها وجه اشتراک آنان، یهودی بودن آن هاست. به عبارتی تنها اصالتی که می تواند این مردم بیگانه را در سرزمین غصبی با هم متحد و مساله بحران هویت آنان را حل کند، سمبل های یهودی است که با مذهب یهودیت گره خورده است. در واقع دین یهودی و پیشینه تاریخی آن در منطقه غرب آسیا و خاخام ها بهانه ای هستند تا این جماعت متزلزل و ناهمگون را گرد هم جمع کنند.
با افزایش اعتراضات گسترده مردمی در کشورهای مختلف جهان به تداوم کشتار غیرنظامیان غزه توسط ارتش رژیم صهیونیستی، کشورهایی که به پشتیبانی از اسرائیل معروف هستند و به صورت مستمر از این رژیم حمایت می کنند هم آشکارا به جنگ اعتراض کرده اند. جنایاتی که صهیونیست ها در غزه مرتکب شده اند و خواهان پایان نسل کشی مردم فلسطین شده اند.
تلفات بحران کودک کشی رژیم صهیونیستی بر کودکان «فراتر از ویرانگری» است. مطالعه ما جنبه ای مبهم از دو دهه اول رژیم صهیونیستی را روشن می کند، زمانیکه موارد کودک کشی و رها کردن تهدیدکننده زندگی یک اتفاق آشنا بود. باوجود عدم دسترسی پایدار و ایمن، آژانس های سازمان ملل داروها و تجهیزات نجات بخش همچون لوازم مورد نیاز نوزادان و مراقبت های بهداشت باروری را به غزه ارسال کرده اند. اما برای پاسخگویی به نیازهای غیرنظامیان، همچون زنان باردار، کودکان و نوزادان، چیزهای بیشتری مورد نیاز است. آژانس های بشردوستانه برای آوردن دارو، غذا، آب و سوخت بیشتر به غزه نیاز فوری به دسترسی پایدار و ایمن دارند. از ۷ اکتبر تابحال هیچ سوختی وارد نوار غزه نشده است. آژانس های امدادی باید فوراً سوخت دریافت نمایند تا بتوانند به پشتیبانی از بیمارستان ها، کارخانه های آبرسانی و نانوایی ها ادامه دهند.
این یادداشت چارچوب مفهومی جدیدی را برای هویت جمعی در بین فلسطینی ها و اسرائیلی ها پیشبینی می کند که می تواند بر مبنای ارزش های مذهبی متجانس الگوبرداری شود. این یادداشت با شناسایی ارزش های محتاطانه از راه تحلیل محتوای متون دینی، استدلال می کند که میتوان هویت جمعی جدیدی ایجاد کرد و با قالب بندی مجدد و تقویت ارزش های مذهبی کلیدی که به شکل گسترده در فلسطین / رژیم صهیونیستی مشترک است، یک جنبش جمعی برای صلح شروع کرد. این تحلیل نشان داده است که مرکزیت مذهبی ابراهیم برای فلسطینی ها و رژیم صهیونیستی می تواند بعنوان نقطه شروعی برای برقراری ارتباط متعالی بین هویت های گروهی متضاد ایدئولوژیکی عمل کند. علاوه بر این، میراث فرهنگی صدقه دادن، بخشش و توبه می تواند با عمل بعنوان یک ابزار مفهومی کلیدی برای گفتگو و مذاکره بین ادیان، به غلبه بر موانع سکولار و مذهبی کمک نماید. و در نهایت، تخطی ناپذیری اورشلیم برای هر دو گروه را میتوان برای تاکید بر فضای مقدس بعنوان مکانیسم سازنده ای برای برابری سیاسی و اجتماعی به جای تقسیم، بازخوانی کرد. این یادداشت با بحث در مورد نتایج عملی این چارچوب برای صلح مردمی و همینطور قابلیت دوام آینده طرح های تقسیم ملی تمام می شود.
یکی از بارزترین جنبه های درگیری فلسطین و اسرائیل، جنبه اراضی اشغالی و حل نشدنی آن است. در دهه هفتم خود، اشغال اراضی فلسطین توسط رژیم صهیونیستی، که بعد از جنگ ۱۹۶۷ آغاز شد، با رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی (۱۹۴۸-۱۹۹۴) با تصرف گسترده اراضی فلسطین، محدودیت های حرکت فلسطینیان در سرزمین های اشغالی اسرائیل مقایسه شده است. محرومیت از تابعیت و ملیت برای فلسطینیان. ادامه درگیری به دلیلی برای نگرانی جهانی تبدیل گشته است، چونکه جامعه بین المللی را در پیشنهادات صلح سازی گرفتار اختلاف کرده و رفاه میلیونها انسان را در منطقه و اطراف آن تهدید می کند. با عنایت به طول عمر و گستردگی پشتیبانی از حقوق بشر، ابتکارات مردمی برای ایجاد صلح، و دانش پژوهی در مورد راهکارهای احتمالی درگیری، چگونه صلح گریزان مانده است، و چه راه های جدیدی برای صلح میتوان شناسایی کرد؟
در بررسی رابطه بین ارزش های مقدس و مبادلات مادی، محققان دریافتند که وقتی انگیزه های مادی برای ترویج سازش در مناقشه فلسطین و اسرائیل پیشنهاد شد، مخالفت خشونت آمیز با سازش دنبال شد. برای مثال، در مجموعه ای از آزمایش ها با دانشجویان فلسطینی، مطالبی عرضه شد. مشوق هایی که پیشبینی می شود تابو باشد، مانند پیشنهاد اسرائیل میلیاردها دلار آمریکا به فلسطینی ها در صورتیکه فلسطینی ها حق مقدس و تاریخی مردم یهود را برای داشتن یک کشور به رسمیت بشناسند، یا این که اسرائیل ۱۰۰۰ دلار آمریکا به خانواده های فلسطینی بپردازد تا اورشلیم شرقی را ترک کنند و از کنترل خود بیرون بروند. در واقع واکنش هایی همراه با مخالفت خشونت آمیز ایجاد کرد. همین اتفاق زمانی رخ داد که محققان پیشنهاد کردند که اسرائیلی ها مشوق های مادی از ایالات متحده دریافت نمایند تا اکثریت یهودیه و سامره را رها کنند. پاسخ به چنین پیشنهادی توهین آمیز تلقی شد و در نتیجه منجر به پاسخ منفی شد که نه تنها پیشنهاد را نادیده گرفت بلکه سبب خشم شد. این یادداشت نتیجه می گیرد که ارزش های دینی / مقدسی به سادگی در معرض خطر قرار نمی گیرند و زمانیکه در یک محیط مذاکره به درستی مورد توجه قرار نگیرد، می تواند منجر به خصومت بیشتر شود.
روش های ترویج «گفتگوی بین ادیان»، کارگاه های حل منازعه، موفقیت های صلح سازی شناخته شده بین المللی برای حل منازعات منطقه ای هستند. علاوه بر این، اجلاس اسکندریه، که در ژانویه ۲۰۰۲ برگزار شد، صلح جویان مذهبی از هر سه سنت ابراهیمی را گرد هم آورد تا در رابطه با روش های مذهبی برای پایان دادن به خشونت در سرزمین مقدس بحث کنند. مجموعه ای از ۱۰ اصل، گروههای رهبران دینی، که شامل خاخام ها، شیوخ و اسقف ها می شد، تلاش کردند تا آن چه را که سیاستمداران در آن زمان انجام نمی دادند، انجام دهند. شیخ السیدر، یک روحانی برجسته و حامی مشهور حماس، در این امضا اظهار داشت: «وظیفه ما اینست که تمام تلاشمان را برای پایان دادن به خونریزی انجام دهیم»
برای چارچوب مفهومی گفتگوی بین ادیان و هویت جمعی، حضرت ابراهیم (ع) نقطه شروع مناسبی است. در زمینه ای مانند فلسطین / اسرائیل، که در آن کثرت شهروندان هنوز بیشتر با مذهب خود (یهودی، مسیحی و مسلمان) نسبت به ملیت خود (مانند اسرائیلی یا فلسطینی)، با تمرکز بر اشتراک اصلی بین این سه مذهب، شناسایی می شوند. حضرت ابراهیم (ع) به ایجاد زمینه های مشترک کمک می نماید. با این وجود، همانطور که توسط جان لونسون استدلال می شود، تمرکز بیش از اندازه بر مشترکات و عدم پذیرش تفاوت های ظریف بین این سه دین می تواند به جای آشتی، خصومت بیشتری ایجاد نماید. محققین مهم معاصر در رابطه با ابراهیم و توحید، استدلال می کنند که اختلاف نظر صادقانه و همدلانه امکان دارد ما را به همان اندازه که ادعاهای سطحی در مورد اعتقادات مشترک امکان دارد به همزیستی مسالمت آمیز نزدیک کند. اهمیت حضرت ابراهیم، همانطور که در بالا توضیح داده شد، در هر سه دین این سه سنت را هم از نظر خانواده و هم ایمان به هم مرتبط می کند، اما همینطور به کشف ارزش های اضافی کمک می نماید که می توانند برای گفتگوی بین ادیان و هویت جمعی تقویت شوند. اگر چنین ارزش هایی، شامل مشابه و متفاوت، توسط رهبران سیاسی و مذهبی به صورت یکسان مورد استقبال قرار گیرند، فرصتی برای ایجاد ارتباط متعالی بین هویت هایی که هم اکنون از نظر ایدئولوژیک متضاد هستند، وجود دارد
شهر اورشلیم به مبحث مالکیت تبدیل گشته است. در ادیان توحیدی، یک اجبار اخلاقی برای تصرف فضای مقدس برگرفته از رویاهای نبوی خدای یگانه است. نوشته های نبوی هر سه دین روشن می سازد که خداوند صاحب فضا است و اقامت در چنین فضایی منحصراً به رفتار اخلاقی و رویکرد او به تعالیم خداوند بستگی دارد. دیدگاه های سکولار دین و فضای مقدس تجویز کرده اند که تنها راه همزیستی ادیان در فضای مقدس اینست که ادیان از اقتدار بر فضاها و زمان های بزرگ چشم پوشی کنند و فضایی را برای نظم سکولار باز کنند. به شیوه های سازنده نگریسته شود.
استفاده از گفتگوی بین ادیان در حل تعارض می تواند دسترسی افراد را افزایش دهد تا راحتتر به مناطق اصلی اختلاف برسند. یک بعد مقدس می تواند تغییر از نگرش محدود و متخاصم یک فرد به یک نگرش بردبارتر و با دید بازتر مبتنی بر پیوند معنوی و توانمندسازی را تسهیل کند. پدیده های معنوی که می تواند بعنوان ابزاری برای صلح طلبان و نخبگان سیاسی در روند صلح مورد استفاده قرار گیرد. سازمان های مردمی مسیحی، یهودی و مسلمان مختلفی وجود دارند که در فلسطین و اسرائیل حضور دارند و می توانند از بررسی مسائل و اعمال مشترک مذهبی و فرهنگی بهره ببرند.
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب