ادبیات دیگران؛
والتر کاپاشر نویسنده اتریشی درگذشت
قائم: والتر کاپاشر نویسنده ای که کار و پیشه خود در زندگی را به عنوان مکانیک موتورسیکلت آغاز نموده بود، از دنیا رفت.
به گزارش قائم به نقل از ان ست؛ والتر کاپاشر نویسنده اتریشی در ۸۵ سالگی در سالزبورگ از دنیا رفت.
او نویسنده ای خودآموخته و بدین جهت در دنیای ادبی بیگانه بود. اما وقتی سال ۲۰۰۹ موفق به کسب جایزه گئورگ بوشنر، بزرگ ترین جایزه ادبی آلمان شد، با استقبال زیادی روبرو شد.
مارتین والسر شعری درباره ی این نویسنده اتریشی سروده است: «حتی وقتی صحبت می کند، / شبیه کسی است / که ساکت است.» به سختی می توان این واقعیت را نادیده گرفت که وی فردی ساکت بود و این دیدگاه حتی بعد از دریافت جایزه بوشنر درباره ی وی تغییر چندانی نکرد.
با این حال، رفتن ادبیات وی به میان توده مردم بسیار آسان بود. در شروع دهه ۱۹۷۰ وقتی والتر کاپاشر آغاز به نوشتن کرد و نخستین داستان های خودرا منتشر نمود با عنوان «ادبیات جهان کار» در بازار شناخته شد. داستان های وی که در آنها قلبی رالیستی می تپید، اما نمی خواستند دنیایی عینی را مطرح کنند، درباره ی کارگران و کارمندان بودند. کاپاشر شخصیت های حساسی را اختراع کرد که سازگاری با روتین های دنیا برایشان آسان نبود، شخصیت هایی خاص که ارتباط زیادی با هنر داشتند.
باوجود این که داستان ها و رمان های اولیه وی به صورتی به میله های اتصال یا گشتاور مربوط بودند، اما توصیف هایی که وی از این وسایل مکانیکی ارائه می کرد می توانست به خودی خود تبدیل به اثری هنری شود و شخصیت های اصلی وی همیشه افرادی معتبر بودند که با همدلی به تصویر کشیده می شدند و این از خاصیت های ادبیات متمایز و بزرگ وی بود.
والتر کاپاشر، متولد سال ۱۹۳۸ در سالزبورگ، در اثری بسیار حساس و دقیق از نظر زبانی، آن چه را که این زندگی را تشکیل می دهد و آن چه را که هنر را تشکیل می دهد، گرد هم آورد. نویسنده ای که ابتدا به عنوان تعمیرکار موتورسیکلت کارش را شروع کرد، اما علاقه زیادی به «ویلهلم مایستر» گوته و آثار شکسپیر پیدا کرد.
سوال های بزرگ کاپاشر به مرور ساده تر نشدند برای اینکه او آنها را هر بار از نو در یک محیط اجتماعی یا یک چشم انداز جدید مطرح می کرد. از رمان «تیرهای نقره ای» وی که درباره ی مسابقات اتومبیل رانی و دوران نازی ها بود تا رمان «کاخ مگس» که نویسنده هوگو فون هافمانستال را در ماه های آخر زندگی خود در شهر آبگرم بادفوش نشان میدهد و رمان «سلینا یا زندگی دیگر» در توسکانی، همه این خاصیت ها وجود داشت.
کاپاشر در «سرزمین سنگ های سرخ» پزشک بازنشسته ای را جاودانه کرد که در سفرهای کوتاه تنهایی در اتریش یک ماجراجویی دور را به یاد می آورد: سفر به جنوب غربی آمریکا، به دره های بزرگ. از آنجائیکه این پزشک اهل سالزبورگ هیچ دلیل و دلبستگی در اتریش ندارد، تصمیم می گیرد به آمریکا سفر و در مورد آینده اش فکر کند. او با یک راننده جیپ که مردی کم حرف و به شدت در تنهایی خود غوطه ور است و امید دارد تا خودرا پیدا کند، همسفر می شود. اما سه هفته گشتن در بین کوه های قرمز و پرتگاه های عظیم، نگاه وسلی، تفکرش و زبان او را تغییر می دهد.
شخصیت های والتر کاپاشر نویسنده، پزشک و معلم بودند، اما همیشه به او نزدیک بودند. نزدیکترین رمان به او احیانا رمان اتوبیوگرافیک «یک آماتور» است که درباره ی مردی است که تجربیات زیادی در پشت سر خود دارد: کار به عنوان کارگاه، بازیگر و مدیر آژانس مسافرتی.
نویسنده ای که شک را به امید تبدیل کرد
نوشته های کاپاشر همیشه زندگی نامه ای بود. این واقعیت که زندگی وی در ادبیات منعکس نمی گردد، برای نویسنده ای که برعکس، ادبیات را در زندگی می بیند غیرقابل تصور بود و لحظه های تجلی که در آن نی ها یا سنگ های واقعی در منظره به عنوان علائم نگارشی خلقت به ادبیات راه می یابند خاص خود وی بود.
در رمان «سلینا یا زندگی دیگر» که در آن راوی اول شخص چند هفته را در خانه ای سنگی در توسکانی می گذراند، توصیف منظره به گونه ای دقیق و تشریح ستارگان در آسمان بطورکامل نشان دهنده این علاقه وی است.
وقتی مردم به محدودیت های آن چه می توانند ببینند واقف می شوند، دری به روی آنها باز می شود که قبل از این با شخصیتی مانند ژان پل در کتابی از کاپاشر تصویر شده بود.
در رمان «رزینا» نیز رزینای جوان که در شهر زندگی می کند، در آرزوی یک زندگی هیجان انگیز در روستا است. وی در نهایت موفق می شود به عنوان کارمند معتمد مدیر یک شرکت کوچک ترفیع شغلی پیدا کند، اما یک حادثه موجب می شود تا او از کوچکی انکارناپذیر وجودش آگاه شود.
کاپاشر که نویسنده مجموعه داستان، رمان، نمایشنامه رادیویی و فیلمنامه تلویزیونی بود، عضو باشگاه شاعران، مقاله نویسان و نوول نویسان اتریش و نیز آکادمی زبان و ادبیات آلمان بود و چندین جایزه معتبر و دکترای افتخاری در کارنامه داشت.
این نویسنده اتریشی در همه آثارش به شک می پرداخت، اما بر خلاف خیلی از هموطنانش، شک را به شعار خشم تبدیل نکرد، بلکه از آن امید ساخت.
منبع: قائم
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب