رسول جعفریان:
همه طب سنتی، اندازه آزمایش پاستور ارزش ندارد
به گزارش قائم رسول جعفریان می گوید: ایران امروز ما در بعضی زمینه ها دوقرن از علم دنیا عقب است. او با طرح موضوعاتی مانند پزشكی اسلامی و طب سنتی، سخت می ستیزد و منتقد سرسخت خرافه گویی های افراد مجهولی چون تبریزیان های حوزه علمیه است.
«جست و جوگر گذشته با دغدغه های آینده»؛ پرونده گروه نخبگان خبرآنلاین بود كه برای فعالیت ها و تلاشهای او منتشر كردیم. او این روزها از تاریخ عبور كرده است و بیشتر به فلسفه علم، توسعه علمی و آینده پژوهی می اندیشد. این است كه اگر روز گذشته دغدغه اش خرافه ستیزی در تاریخ اسلام بود، امروز دغدغه اش، عقب ماندگی علمی ایران ما و گسترش خرافاتی به رنگ مذهب و به نام دین است.
این است كه او با طرح موضوعاتی مانند طب اسلامی و طب سنتی، سخت می ستیزد و مواضعی سختگیرانه دارد. منتقد سرسخت خرافه گویی های افراد مجهولی چون تبریزیان های حوزه علمیه است و او را آتش بیار معركه جهل می شناسد. به حامیان او و رویكردهای صدا وسیما كه پنهان و آشكار، روش های خرافی و ضد علم را ترویج می كنند، اعتراض دارد. او معتقد است: « همه طب سنتی، اندازه یك آزمایش پاستور ارزش ندارد و حوزه علمیه صلاحیت ورود به مسائل پزشكی را ندارد.»
می گوید: ما در خیلی از زمینه های علمی هنوز در قرن هجدهم و نوزدهم اروپا هستیم و نسبت به علم بی توجهی كردیم و تنها آنچه بعنوان علم بیشتر پیشرفت كرده ایم در حوزه های نظامی گری بوده است.
دكتر رسول جعفریان سخت برای امروز و فردای توسعه علمی كشور نگران است و می گوید: دو قرن از تحولات علمی دنیا عقبیم و الهیات دینی ما، عملا نتوانست یك وضعیت متعادل ایجاد كند. این استاد تاریخ دانشگاه تهران هم به روحانیون و منبری ها و هم به مدعیان پزشكی اسلامی انتقاد دارد و هم جریانی از روشنفكران دینی را در این حوزه مورد انتقاد قرار داده و می گوید: « شرایط باید بگونه ای باشد كه روشن باشد، بدون هیچ ابهام، كه حوزه دین مشخص است و علم راه خودش را می رود. ااین كه عده ای راه بیفتند و چندین دهه است افتاده اند و علم را غربی و شرقی كرده و می كنند، این مشكلی است كه روشفكرانی مثل نصر و دیگران برای ما درست كردند و حالا ما هم در دام آنها كه خودشان به تعبیر اینها نوعی غربزدگی دارند، افتاده ایم. اگر روحانیت، طبیب معنوی مردم است و منابع خودش را دارد، پزشك طبیب مادی و مستقل است و كارش هیچ ارتباطی با منابع طب روحانی و دینی كه برای ترویج تقوا در زندگی است، ندارد.»
گفت و گوی خبرآنلاین را با دكتر رسول جعفریان، به بهانه بحران كرونا در كشور و كشمكش علم و دین می خوانید:
مدتها پیش از این شما در باره جریان طب سنتی مطالبی می نوشتید. آن وقت ها كمتر این بحث ها مطرح بود. آیا خطر این افكار را كه این روزها با اظهارنظرهای شگفت روشنتر شده حس می كردید؟
درست می فرمایید، من چندین سال است كه درباره ریشه های طب سنتتی و آنچه اسلامی نامیده می شود، بیشتر از حیث تاریخ علم و مباحث معرفت شناختی آن می نویسم. هفت سال قبل، در یك سخنرانی، وقتی شنیدم كسی گفته بود ما میراث پزشكی متنابهی در حد ده هزار كتاب خطی داریم، عرض كردم كه همه آنها به اندازه آزمایش پاستور ارزش ندارد. شما وقتی كتابهای طبی قدیم را نگاه بكنید، اساسا از لحاظ معرفتی مشكل دارند. بیشتر حدس و گمان، تصورات واهی و حدس های نادرستی ست كه مبنای استدلال ها و گزارهای طبی است. خیلی از آثار طبی قدیم را وقتی ملاحظه كنید، یك گزاره علمی درست در آن نمی بینید. البته امكان دارد تجربه های ساده در آنها باشد، یا نكاتی درباره تشریح بدن انسان در آنها دیده شود، اما اساس آن نظریات، مبنای علمی نداشت.
فكر كنید نه سلول، نه میكروب، نه ویروس، نه حركت خون، نه تركیبات آن و نه هیچ یك از كشفیات جدید بشر را نمی دانستند. آن وقت چطور می توانستند كاری بكنند؟ البته درباره شكسته بندی، یا دردهایی با غیر منشأ ویروس و عفونت، كارهایی انجام می دادند. حتی در زمینه جراحی هم، برخی كارهای جالب داشتند، اینها را هر كسی می فهمد، اما پزشكی مدرن را كه مبتنی بر دانش شیمی جدید است، یا از بهترین تجهیزات استفاده می نماید، با كجای آنها می شود مقایسه كرد؟ مگر آدم عقلش را از دست داده باشد كه چنین كند. همین بیماری های واگیردار، در دنیای قدیم آن قدر می كشت كه خودش خسته می شد و می رفت. حالا برابر خیلی از اینها واكسن هست و البته موارد جدیدی هم هست كه علم تلاش می كند تا جلوی آنها را بگیرد و طبعا تلفاتی هم دارد. علم جدید هیچگاه مدعی نیست همه مشكلات را حل كرده، یا همه چاره هایی كه دارد، بی خطر است. اساس علم بر تغییر و البته تغییر رو به پیشرفت و حل مسائل است و به این امر هم افتخار می كند.
ممكن است گفته شود كه مگر شما تخصص در طب دارید كه این طور طب سنتی را ارزیابی می كنید؟
اساسا بحث های بنده، درباره جنبه های معرفتی دانش طب یا نجوم یا حتی تاریخ است. اینجا بحث من درباره محتوا نیست. بنده از همین زاویه به علم جغرافی هم می نگرم، از این زاویه كه مثلا گزاره هایی كه یاقوت حموی در معجم البلدان درباره شهرها یا آثار شگفت می آورد، با خرافه چه ارتباطی دارد؟ چه قدر آن از منابع اسطوره ای و داستانی است؟ كار میدانی و دقت و مشاهده علمی چه قدر در شكل گرفتن آن نقش دارد؟ چه اندازه از اخبار كتاب مقدس بهره برده و تحت تاثیر آن بوده است؟ كدام گزاره جغرافیایی را با حدیث اثبات می كند؟ این قبیل بحث ها، معنایش این نیست كه من دارم درباره جغرافیا نظر می دهم. در طب و نجوم هم همین طور است. وقتی شما می گویید كه نجوم ریاضی در دنیای قدیم تا اینجا آمده و دقت ریاضی داشته، در مقابل، آنچه درباره طبع سیارات بحث می شود و این كه طبع گرمی یا سردی یا حالت عاشقانه یا جز اینها، چه تأثیری در سرنوشت ما دارد، در واقع دارید از دو نوع نظام معرفتی سخن می گویید. نجوم ریاضی، حتی پنج هزار سال قبل هم می توانسته خسوف و كسوف را پیشبینی كند، در حالیكه هزاران هزار برگ مباحث نجومی یا تنجیمی هست كه با هیچ روش علمی قابل اثبات نیست.
این اختصاص به مسلمان ها هم ندارد. درباره طب هم همین طور است. بنده نه متخصص طب سنتی هستم نه مدرن، البته عقل دارم و نتایج آنها را در دنیای قدیم و جدید می بینم. منتها بحث من از این زاویه نیست. بحث من این است كه آیا علم جدید، با حدیث اثبات می شود؟ این یك بحث معرفتی است. دیدید كه چند روز قبل وقتی پزشكی از آن آقای مدعی طب سوال می كند كجا درس خوانده و مدركش را از كجا گرفته، بلافاصله می گوید حوزه! و وقتی پاسخ می شنود كه حوزه صلاحیت دادن مدرك پزشكی دارد، او می گوید، یعنی شما امام صادق را قبول ندارید؟ بحث بر سر این است كه روش های طب سنتی، به هزار و یك دلیل، اساسا نمی توانسته به واقع برسد و حداكثر به صورت بالینی درباره بعضی از بیماری های عمومی، چاره هایی را می داده است. امیدوارم تا حدی روشن كرده باشم كه بنده مدعی تخصص در علم طب نیستم و قضاوتی هم كه دارم، از منظر دانش طب نیست، بلكه روش معرفتی است. این كه شما اول كلیاتی را ثابت كنید بعد بر بدن تطبیق كنید، یا به عكس، با تجربه كار بكنید و قواعدی را به دست آورید، دو روشی كه در طب قدیم هم شناخته شده بوده و همچون نكات مربوط به مسائل روش شناختی بر مبنای مباحث معرفتی در علم طب است.
اكنون و به خصوص این روزها كه كرونا آمده و این مباحث مطرح شده، فكر می كنید مشكل چیست؟
به نظرم، مشكل، همان است كه از قدیم بوده است. ببینید ما یك طب قدیمی یا سنتی داریم كه بخشی از آن یونانی یا هندی یا ایرانی است و بخشی به اسم طب دینی مطرح شده كه اصلش هم از تجربه های مختلف یا اقوام دیگر گرفته شده است. گاهی حدیثی هم درباره آن هست كه اگر درست باشد جنبه ارشادی یا محلی ـ بر مبنای تحلیل شیخ صدوق ـ دارد ؛ و اگر هم درست نباشد كه اساسا به اعتراف اساتید فن، غالب آن حدیث چنین است، كه هیچ. تكلیفش روشن است. این طب دینی، اساس نظری اش بر این پایه است كه علوم و حتی علوم تجربی را هم خدا داده است. این نوع نگاهی است كه خیلی از افراد بشر از قدیم به علم داشته اند، به خصوص كه خودشان دستشان تهی بوده یا به هر حال، برای این كه دیگران باور كنند، جنبه قدسی به آن داده اند. قرآن اصلا این نگاه را ندارد و بجز آنچه درباره عسل فرموده، درباره هیچ نوع گزاره طبی مطلبی نیامده است. شفا هم آنجا كلی است و شاید به معنای سودمندی است. البته قرآن از لحاظ معنوی و الهیاتی، همان گونه كه انداختن تیر از كمان را به سمت دشمن به خدا نسبت می دهد، شفا را هم به خدا نسبت می دهد. خواهند گفت مگر همه چیز در قرآن آمده است؟ البته نه، ولی دست كم، تكلیف احادیث این باب هم معلوم است و مهم تر این كه اساسا این یك بحث نظری است كه دین كاری به پزشكی دارد یا ندارد.
یك نكته دیگر هم این است كه در پیشینه علم كلام ما، مداخله در فیزیك به بهانه متافیزیك الی ما شاءالله بوده و آثار آن هم تابحال فراوان مانده است. آنها چنان فیزیك را معرفی می كردند كه بتوانند متافیزیك را اثبات كنند. این مسأله حتی در قرون اخیر در اروپا هم بوده است. این یك معضل اساسی است. این كه می بینید در غرب هم بسیاری از فیزیكدانان اهل فلسفه هستند، دقیقا به خاطر این است كه در آنجا مسائلی مطرح می شود كه لب به لب مسائل متافیزیك است.
این در كلام ما هم شكل سنتی اش بوده است. هم اشعری ها و هم معتزله. فرق ندارد. شاید معتزله بیشتر. اما هر دو گرفتار بوده اند. اینها در عمق تفكر ما ریشه كرده و آثارش هست و تابحال هم ما را از مداخله در امر فیزیك و جهانشناسی باز نمی دارد. در حالیكه بیشتر آن مبانی حالا از بین رفته و حتی بسیاری از آنها را فلاسفه همان وقت ها هم حل كرده بودند مثل قدم ماده، اما چون متكلمین وظیفه خویش را دفاع از برخی ظواهر دینی می دانستند گوششان بدهكار این حرفها نبود. طبعا نمی توانم در اینجا توضیح بیشتری بدهم. میراث این مسأله به دوره معاصر هم رسید. از وقتی كه پزشكی جدید در كنار سایر علوم آمد، مشكل بیشتر شد.
نزدیك دویست سال است كه این كشاكش و مقاومت هست. در اروپا بیشتر از پانصد سال است كه كشاكش بوده و هست. معلوم است كه دیندارها به آسانی تسلیم نمی شوند، كما این كه كلیسا هم به سادگی تسلیم نشد. ما هنوز در قرن هجدهم اروپا هستیم. حالا حالا هم این نزاعها هست. حالا مشكل این است كه كرونا آمده، و مسأله بالا رفته است. جامعه ما، دارای یك حكومت اسلامی است، دو دهه هم هست كه بحث های تمدن اسلامی مطرح گردیده است. البته حتی از قبل از انقلاب هم بحث تولید علمی دینی و تمدن دینی مطرح بود. بیشتر هم الهامبخش آن، خارجی های مسلمانان شده یا مسلمانانی بودند كه در اروپا بودند. محركش هم گاهی همین تمدن نویسان اسلامی در غرب بودند. شما اسم آدمهایی مثل هانری كربن و شوان و بوركهارت و دكتر حسین نصر و این قبیل افراد را كه منادی این امور هستند، می شنوید. در داخل هم این افكار بود و انقلاب هم كه شد، تا حد زیادی این بحث ها زنده شد. به نظرم این یك جنبه منفی در دین ما است. مسلما نباید ما نسبت به علم بی توجهی می كردیم و به نظرم كرده ایم. خوشبختانه در دنیایی بودیم كه می شد آثار علم را دید. ما تجربه كرده بودیم كه در چالدران به خاطر این كه توپخانه نداشتیم، زن پادشاهمان را هم گرفتند و عثمانی ها بردند. ما تجربه كرده بودیم كه در میدان جنگ با روسها، در 1813 و 1828 به خاطر نداشتن تجهیزات نظامی، بخش قابل توجهی از سرزمین هایمان را از دست دادیم. همین حكومت ما هم در جنگ عراق و ایران دریافت كه تخصص چه قدر مهم می باشد.
ما برای یك موشك چه قدر باید ناز لیبی یا كره شمالی را می كشیدیم. در بین ما هم این سالها، علم بیشتر در نظامی گری رشد كرده است. اما با این وجود، مردم ما تحت تاثیر این جنبه ها فقط نیستند. یك عده اهل منبر داریم كه صدا و سیما مردم را به اینها سپرده، از بامداد تا شب این مباحث را متفاوت با روش درست مطرح می كنند. معلوم است كه حرفهای خوب هم دارند، اما همین ها، روز اول كه كرونا آمد، عوض این كه مردم را به خطرات آن آگاه كنند، دسته جمعی به حرم حضرت معصومه رفتند و عكس یادگاری گرفتند، كاری كه هیچ وقت نمی كردند. اینها معنا دار بود. همین ها الان هم در سیما از بامداد تا شب مشابه همان مسئله را در لفافه مطرح می كنند. الان می بینید وضع به چه صورت در آمده است. یك علم كلام جدید در وسط این منازعه درست شده و البته تاثیر منفی آن در ذهن مردم كه دل خوشی هم از مجموعه حركات و رفتارهای ما ندارند، پدید آمده است. الان خوشبختی ما این است كه بزرگترین كشور دنیا هم گرفتار یك رفتارهای نامتعادل است و اینها مرتب آنها را به رخ می كشند و خبریش می كنند تا مردم مشغول باشند. كار ما چه ربطی به آنها دارد؟
بعلاوه كه اگر آنها رئیس شان این طور است، سیستم شان، اساسش روی تصمیم گیری های ملی و علمی است. اینجا، ما هنوز دو قرن از تحولات علمی دنیا از نظر تاثیر روشهای علمی در بینش مردم و متدینین خودمان عقب هستیم. بگذریم. می دانم كه بعضی از این جملات، به شكلی دیگر تفسیر می شود. مشكل ما الان این است كه الهیات دینی ما، عملا نتوانست یك وضعیت متعادل ایجاد كند و اجازه ندهد كه این قدر به دین حمله شود. اگر فقط طنزهای ساخته شده را در این وسط گردآوری كنید، خواهید دید كه چه قدر نهادهای دینی، علاوه بر آنچه بعنوان دین میان مردم ترسیم شده، مورد هجمه قرار گرفته است. من بارها گفته ام، این اتفاقی بود كه در مشروطه رخ داد و جامعه دینی ایران را به سمت یك جامعه غیر دینی سوق داد. اگر این راه ادامه یابد، امكان دارد همان اتفاق بیفتد.
دكتر رسول جعفریان در بخش نسخ خطی دانشگاه لایدن هلند: مطلبی درباره این دانشگاه به قلم جعفریان
به نظر شما چه باید كرد؟
ببینید اول باید ببینید چه اتفاقی افتاده است. یك قصه ای دو ماه قبل صورت گرفت كه یك كتاب علمی كه مورد استناد پزشكی دنیا است، سوزانده شد. نفس این اتفاق، كلی مشكل درست كرد. ما هنوز نتوانسته ایم داستان كتابسوزی ایران و مصر را درست نماییم كه حالا باید شاهد چنین اتفاقی توسط یك فرد نامتعادل باشیم. مواضعی ضد آن گرفته شد. به نظرم كافی نبود چون ریشه ای نبود. شما داخل اینها را نگاه كنید، پاسخ هایی كه می دهند، روی احترام به علم و امثال اینهاست.
روی این نكته است كه این كار غیر اخلاقی است. اسلام طرفدار تمدن است و... به نظرم ریشه ای به این بحث نگاه نشد، این كه منشأ این حرفها، مطالبی است كه چندین دهه بلكه بیشتر از یك قرن است كه ما در كلام جدید خودمان در دفاع از دین می گوییم. من می توانم صد ها مقاله در سده اخیر به شما نشان دهم كه ادعاهایی را مطرح می كند كه اساسا این شخص هم منهای این رفتار نامتعادلش و البته كم و زیاد، مطرح كرده اند. وقتی كتاب الهیئه و الاسلام توسط سید هبه الدین شهرستانی نوشته شد، دنیای شیعه را شعف گرفت كه ما هم یك مسأله علمی را از قدیم گفته ایم و حل كرده ایم. این چه بود؟ این كه ما چهارصد سال حقایق علمی را دیر فهمیدیم مهم بود؟ این كه حالا بر عكس قدما، آیات را جوری تفسیر می كردیم تا با علم جدید درست دربیاید، هنر بود؟ من می خواهم بگویم، آن احساس، و مشابه آن در دفاع های به اصطلاح علمی دین، بلایی بر سر ما آورد كه حالا عده ای مدعی شوند كه اسلام می خواهد تمدن و علم درست كند و این آدم كتابسوز بنفشه كار، توهم كرده كه قدری جلوتر برود و این طور برای شهرت خود، مثل برادر حاتم طایی، با اقدام... ییدن در چاه.. زم افتضاح را ببار آورده است تا مشهور شود و البته به قیمت گران هم به ما می فروشد كه او پیرو خاندان است و دیگران لابد ناصبی اند. شما اگر رساله كاروان اسلام صادق هدایت یا همان البعثه الاسلامیه را هم بخوانید، وقایعی كه او مثلا به سال 1346ق بر می گرداند و راه حلهایی كه آنجا بعضی از علما در داستان وی در دفاع از اسلام می گویند، متوجه می شوید كه مشكل ما كجاست.
آن كتاب كه طنز مهم ترین نهاد دیندارانه است، مبتنی بر مثالهایی است كه از دل همین مقالات و كتابها درآورده و واقعا هم مثل همین آقای بنفشه، طنز بوده است. خیلی از نویسندگان مذهبی ما در سده اخیر، همین راه یا نزدیك به آنرا رفته اند و مدام هم از كارهای آنها تعریف و تمجید می شود. كتابها را طلبه های تازه به دوران رسیده می شوند و علما هم برای آنها مقدمه می نوشتند. اینها به صورت كتاب و مقاله در نشریات و مجلات دینی چاپ می شد. همه اش این بود كه برای كوبیدن علم جدید غربی، می باید به شكلی علم بومی روی بیاورند. اینها را باید در جای دیگری گفت.
نگفتید چه باید كرد؟
خوب، من عرض كردم كه به ریشه كار توجه نشده است. حالا عرض می كنم، فكر نكنید كار ساده ای است. حالا ما در مرحله مهمی هستیم. ضعف ما در این ماجرا آشكار شد، و معلوم شد كه پاسخ هایی كه برای پرسشهای موجود داشته ایم، در یك مرحله بحرانی، نتوانست ما را از این پل صراط صعب العبور كه قرنها مسیحیت را هم گرفتار كرده بود، سالم رد كند. حوزه باید بپذیرد كه در مقابل این همه هجمه، كه گاهی هم فكر می كند سیاسی است، و نیست، درمانده شده است. این عیبی ندارد كه مشكل را بپذیرید. شما وقتی در جنگ هم شكست می خورید، نباید صدبار بگوییم كه پیروز شده ایم. شكست شكست است، چه در میدان جنگ با توپ و تانگ باشد، چه در میدان مناظره و مباحثه. اگر شما نتوانید درست جواب بدهید، شكست كه سهل است، از صحنه حذف خواهید شد. چرا اسلام توانست ایران را بگیرد؟ برای این كه آیین زرتشتی نتوانست پاسخ روشنی به بحران های فكری بدهد. من یك جلسه درسم را در باره ملل و نحل به این اختصاص می دهم كه منطقه تكثیر فرقه ها چیست؟
چرا بعضی از فرقه های بوجود آمده در یك دوره مشخص، به راحتی ظهور می كنند و بر دیگران غالب می شوند. این البته از نظر فكری قاعده و منطق دارد. در حوزه سیاست و اجتماع هم مسائل خاص خودش را دارد. حالا ما آغاز كرده ایم به پاسخ دادن. در حوزه، جریانهایی هستند كه روشن هستند. مثلا ببینید. وضع حرم امام رضا در مشهد با حرم حضرت معصومه در قم. در قم، كه مركز كرونا بوده، چه قدر مسئله و مشكل درست شد و مطمئن هستم كه هنوز هم مدیریت آنجا، به آنچه به اجبار تن به آن داده، راضی نشده است. در حالیكه تولیت مشهد، به راحتی این مسائل را پذیرفت و هرچند حرم امام رضا، بسیار مهم تر است، هیچ مشكلی پیش نیامد؛ برای این كه بلافاصله همه چیز را قبول كرد و پذیرفت. این جریان، می تواند به كمك دین بیاید، اما حقیقت این است كه اینها كافی نیست. مشكل ما ریشه دار تر است و حالا حالا گرفتار آن هستیم. قدرت سیاسی در جامعه هم اراده كافی برای اصلاح آن ندارد. شاید سیاست می توانست كمك نماید، اما كمك كافی نمی نماید.
اینها به حكومت هم ربطی دارد؟
توجه داشته باشید، مشكلات دینی و بحرانهایی پدید آمده، به تدریج، روی هم انباشه می شود تا جایی كه مردم فكر دینی و موضع شان را نسبت به دین و آنچه به آن وابسته است عوض می كند. این را باید بعنوان یك مخاطره اصلی پذیرفت. الان اساسا بحث دین است نه حكومت. اما یادمان باشد كه وقتی حكومتی دینی است، و متكی به دین، اگر وضع دینی جامعه گرفتار بحران شود، حكومت هم گرفتار نتایج آن خواهد شد، مگر این كه از اساس حسابش را جدا كند و احتمال بدهید كه در یك مقاطع خاصی این كار را هم بكند. نمی گویم اینجا اتفاق می افتد، می گویم، اینها از لحاظ علم سیاست قابل تأمل است. البته گاهی در سیما، تلاش می شود نوعی اعتدال نشان داده شود، اما به نظرم، همان مشكلی كه عرض كردم از چند دهه قبل بوده آنجا هم هست. هیمنه ی نظریه ای كه می خواهید بر مبنای آن، دین را منبع همه چیز و همه ابعاد تمدن و علم بداند، روی فكر اینها هم هست و دیده می شود. بنابر این هر كلمه ای هم كه در دفاع از علم می گویند، یك جوری و بلافاصله آنرا طور ی تفسیر می كنند و حاشیه می زنند كه مبادا كسی خیال كند كه از ادعاهای قبلی عقب نشینی كرده اند.
دكتر رسول جعفریان در بخش اسناد و كتابخانه عربستان
مواضع داخل حوزه علمیه نسبت به این مسأله كرونا چطور بوده است؟
به نظرم موضع روشنی نیست. همه چیز از داخل حوزه شنیده می شود. حمایت های صریح از این قبیل ادعاهای تبریزیان وار كه خاطرتان هست، چند ماه قبل، به خاطر تعطیل شدن یك مراسم در باره طب سنتی در دفتر تبلیغات، سبب تظاهرات ضد رئیس دفتر تبلیغات هم شد و خواهان عزل او شدند. می دانید كه در درس تبریزیان چند سال قبل كه در زیرزمین مدرسه فیضیه بود اقلا چهار صد پانصد نفر شركت می كردند. پس این جریان قوی است. یك گروه حامی غیر مستقیم هم این جریان دارد كه همین منبری های معروف قم هستند. آنها هم تقصیری ندارند، اساسا اینها دین را این طور آموخته اند؛ و رزق و روزی شان هم در ترویج همین امور است. اینها، زبان پرنفوذی در مردم دارند و صدا و سیما هم در اختیار آنهاست. مطالب خودشان را می گویند و با یك جمله البته، قیافه روشنفكری هم به خودشان می گیرند كه البته باید به سخنان مسئولان هم گوش دارد و سفارش آنها را پذیرفت. اما وقتی لب به سخن می گشایند، همان تفسیرها و تأویلهای رایج را می گویند.
و اما مراجع در مورد كرونا موضعی مدافعانه از وزارت بهداشت گرفتند. به نظرم از این جهت كه آنها آدم های پرنفوذی هستند، خوب است. اما پیداست كه وقتی این اوضاع پیش آمد، شرایط طوری شد كه از آنان خواسته شد در اینباره اظهار نظر كنند. حركت خیلی طبیعی نیست. اما در كل، بحث بنده این است كه این جور اظهار نظر هم این نكته را به ذهن می آورد كه سفارش به اطاعت از علم را هم باید به سفارش دین یاد گرفت. این نظریه مشكل دارد. قرار نیست این مطالب از دل دین در بیاید. دین بسیار مهم می باشد، عبادات و احكام مولوی و ارشادی دین در حوزه هایی كه ثابت است، مهم می باشد، اما قرار نیست مشروعیت علم طب جدید یا نجوم جدید را هم دین اثبات كند. به نظرم شرایط باید بگونه ای باشد كه روشن باشد، بدون هیچ ابهام، كه حوزه دین مشخص است و علم راه خودش را می رود.
این كه عده ای راه بیفتند و چندین دهه است راه افتاده اند و علم را غربی و شرقی كرده و می كنند، این مشكلی است كه روشفكرانی مثل نصر و دیگران برای ما درست كردند و حالا ما هم در دام آنها كه خودشان به تعبیر اینها نوعی غربزدگی دارند، افتاده ایم. اگر روحانیت، طبیب معنوی مردم است و منابع خودش را دارد، پزشك طبیب مادی و مستقل است و كارش هیچ ارتباطی با منابع طب روحانی و دینی كه برای ترویج تقوا در زندگی است، ندارد. مسائل حقوقی جامعه هم جای خویش را دارد. هر كسی، روحانی و غیر روحانی اگر در شغل اصلی و غیر اصلی خود، تخلفی دارند كه قضات باید رسیدگی كنند. اما چنان كه اشاره كردم، بحث این است كه علم باید كار خودش را بكند و راه خودش را برود، اما ما حالا افساری به آن زده ایم و به نظرم، همان نظریاتی را ترویج می نماییم كه آخرش باردیگر سرنوشت دین به دست همین فرد و افرادی می افتد كه حالا رفتارهایش این همه مشكل برای دین و دینداری درست كرده اند.
/6262
منبع: قائم
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب